راحت از راه دل چنان برخاست


راحت از راه دل چنان برخاست

راحت از راه دل چنان برخاست


راحت از راه دل چنان برخاست

راحت از راه دل چنان برخاست


که دل اکنون ز بند جان برخاست

که دل اکنون ز بند جان برخاست
که دل اکنون ز بند جان برخاست
که دل اکنون ز بند جان برخاست
که دل اکنون ز بند جان برخاست
نفسی در میان میانجی بود
نفسی در میان میانجی بود
نفسی در میان میانجی بود
نفسی در میان میانجی بود
نفسی در میان میانجی بود
آن میانجی هم از میان برخاست
آن میانجی هم از میان برخاست
آن میانجی هم از میان برخاست
آن میانجی هم از میان برخاست
آن میانجی هم از میان برخاست
سایه ای مانده بود هم گم شد
سایه ای مانده بود هم گم شد
سایه ای مانده بود هم گم شد
سایه ای مانده بود هم گم شد
سایه ای مانده بود هم گم شد
وز همه عالمم نشان برخاست
وز همه عالمم نشان برخاست
وز همه عالمم نشان برخاست
وز همه عالمم نشان برخاست
وز همه عالمم نشان برخاست
چار دیوار خانه روزن شد
چار دیوار خانه روزن شد
چار دیوار خانه روزن شد
چار دیوار خانه روزن شد
چار دیوار خانه روزن شد
بام بنشست و آستان برخاست
بام بنشست و آستان برخاست
بام بنشست و آستان برخاست
بام بنشست و آستان برخاست
بام بنشست و آستان برخاست
دل خاکی به دست خون افتاد
دل خاکی به دست خون افتاد
دل خاکی به دست خون افتاد
دل خاکی به دست خون افتاد
دل خاکی به دست خون افتاد
اشک خونین دیت ستان برخاست
اشک خونین دیت ستان برخاست
اشک خونین دیت ستان برخاست
اشک خونین دیت ستان برخاست
اشک خونین دیت ستان برخاست
آب شور از مژه چکید و ببست
آب شور از مژه چکید و ببست
آب شور از مژه چکید و ببست
آب شور از مژه چکید و ببست
آب شور از مژه چکید و ببست
زیر پایم نمکستان برخاست
زیر پایم نمکستان برخاست
زیر پایم نمکستان برخاست
زیر پایم نمکستان برخاست
زیر پایم نمکستان برخاست
بر دل من کمان کشید فلک
بر دل من کمان کشید فلک
بر دل من کمان کشید فلک
بر دل من کمان کشید فلک
بر دل من کمان کشید فلک
لرز تیرم ز استخوان برخاست
لرز تیرم ز استخوان برخاست
لرز تیرم ز استخوان برخاست
لرز تیرم ز استخوان برخاست
لرز تیرم ز استخوان برخاست
آه من دوش تیر باران کرد
آه من دوش تیر باران کرد
آه من دوش تیر باران کرد
آه من دوش تیر باران کرد
آه من دوش تیر باران کرد
ابر خونبار از آسمان برخاست
ابر خونبار از آسمان برخاست
ابر خونبار از آسمان برخاست
ابر خونبار از آسمان برخاست
ابر خونبار از آسمان برخاست
غصه ای بر سر دلم بنشست
غصه ای بر سر دلم بنشست
غصه ای بر سر دلم بنشست
غصه ای بر سر دلم بنشست
غصه ای بر سر دلم بنشست
که بدین سر نخواهد آن برخاست
که بدین سر نخواهد آن برخاست
که بدین سر نخواهد آن برخاست
که بدین سر نخواهد آن برخاست
که بدین سر نخواهد آن برخاست
آمد آن مرغ نامه آور دوست
آمد آن مرغ نامه آور دوست
آمد آن مرغ نامه آور دوست
آمد آن مرغ نامه آور دوست
آمد آن مرغ نامه آور دوست
صبح گاهی کز آشیان برخاست
صبح گاهی کز آشیان برخاست
صبح گاهی کز آشیان برخاست
صبح گاهی کز آشیان برخاست
صبح گاهی کز آشیان برخاست
دید کز جای برنخاستمش
دید کز جای برنخاستمش
دید کز جای برنخاستمش
دید کز جای برنخاستمش
دید کز جای برنخاستمش
طیره بنشست و دل گران برخاست
طیره بنشست و دل گران برخاست
طیره بنشست و دل گران برخاست
طیره بنشست و دل گران برخاست
طیره بنشست و دل گران برخاست
اژدها بود خفته بر پایم
اژدها بود خفته بر پایم
اژدها بود خفته بر پایم
اژدها بود خفته بر پایم
اژدها بود خفته بر پایم
نتوانستم آن زمان برخاست
نتوانستم آن زمان برخاست
نتوانستم آن زمان برخاست
نتوانستم آن زمان برخاست
نتوانستم آن زمان برخاست
پای من زیر کوه آهن بود
پای من زیر کوه آهن بود
پای من زیر کوه آهن بود
پای من زیر کوه آهن بود
پای من زیر کوه آهن بود
کوه بر پای چون توان برخاست
کوه بر پای چون توان برخاست
کوه بر پای چون توان برخاست
کوه بر پای چون توان برخاست
کوه بر پای چون توان برخاست
پای خاقانی ار گشادستی
پای خاقانی ار گشادستی
پای خاقانی ار گشادستی
پای خاقانی ار گشادستی
پای خاقانی ار گشادستی
داندی از سر جهان برخاست
داندی از سر جهان برخاست
داندی از سر جهان برخاست
داندی از سر جهان برخاست
داندی از سر جهان برخاست
مار ضحاک ماند بر پایم
مار ضحاک ماند بر پایم
مار ضحاک ماند بر پایم
مار ضحاک ماند بر پایم
مار ضحاک ماند بر پایم
وز مژه گنج شایگان برخاست
وز مژه گنج شایگان برخاست
وز مژه گنج شایگان برخاست
وز مژه گنج شایگان برخاست
وز مژه گنج شایگان برخاست
سوزش من چو ماهی از تابه
سوزش من چو ماهی از تابه
سوزش من چو ماهی از تابه
سوزش من چو ماهی از تابه
سوزش من چو ماهی از تابه
زین دو مار نهنگ سان برخاست
زین دو مار نهنگ سان برخاست
زین دو مار نهنگ سان برخاست
زین دو مار نهنگ سان برخاست
زین دو مار نهنگ سان برخاست
چون تنورم به گاه آه زدن
چون تنورم به گاه آه زدن
چون تنورم به گاه آه زدن
چون تنورم به گاه آه زدن
چون تنورم به گاه آه زدن
کاتشین مارم از دهان برخاست
کاتشین مارم از دهان برخاست
کاتشین مارم از دهان برخاست
کاتشین مارم از دهان برخاست
کاتشین مارم از دهان برخاست
در سیه خانه دل کبودی من
در سیه خانه دل کبودی من
در سیه خانه دل کبودی من
در سیه خانه دل کبودی من
در سیه خانه دل کبودی من
از سپیدی پاسبان برخاست
از سپیدی پاسبان برخاست
از سپیدی پاسبان برخاست
از سپیدی پاسبان برخاست
از سپیدی پاسبان برخاست
سگ دیوانه پاسبانم شد
سگ دیوانه پاسبانم شد
سگ دیوانه پاسبانم شد
سگ دیوانه پاسبانم شد
سگ دیوانه پاسبانم شد
خوابم از چشم سیل ران برخاست
خوابم از چشم سیل ران برخاست
خوابم از چشم سیل ران برخاست
خوابم از چشم سیل ران برخاست
خوابم از چشم سیل ران برخاست
سگ گزیده ز آب ترسد از آن
سگ گزیده ز آب ترسد از آن
سگ گزیده ز آب ترسد از آن
سگ گزیده ز آب ترسد از آن
سگ گزیده ز آب ترسد از آن
ترسم از آب دیدگان برخاست
ترسم از آب دیدگان برخاست
ترسم از آب دیدگان برخاست
ترسم از آب دیدگان برخاست
ترسم از آب دیدگان برخاست
در تموزم ببندد آب سرشک
در تموزم ببندد آب سرشک
در تموزم ببندد آب سرشک
در تموزم ببندد آب سرشک
در تموزم ببندد آب سرشک
کز دمم باد مهرگان برخاست
کز دمم باد مهرگان برخاست
کز دمم باد مهرگان برخاست
کز دمم باد مهرگان برخاست
کز دمم باد مهرگان برخاست
همه شب سرخ روی چون شفقم
همه شب سرخ روی چون شفقم
همه شب سرخ روی چون شفقم
همه شب سرخ روی چون شفقم
همه شب سرخ روی چون شفقم
کز سرشک آب ناردان برخاست
کز سرشک آب ناردان برخاست
کز سرشک آب ناردان برخاست
کز سرشک آب ناردان برخاست
کز سرشک آب ناردان برخاست
ساقم آهن بخورد و از کعبم
ساقم آهن بخورد و از کعبم
ساقم آهن بخورد و از کعبم
ساقم آهن بخورد و از کعبم
ساقم آهن بخورد و از کعبم
سیل خونین به ناودان برخاست
سیل خونین به ناودان برخاست
سیل خونین به ناودان برخاست
سیل خونین به ناودان برخاست
سیل خونین به ناودان برخاست
بل که آهن ز آه من بگداخت
بل که آهن ز آه من بگداخت
بل که آهن ز آه من بگداخت
بل که آهن ز آه من بگداخت
بل که آهن ز آه من بگداخت
ز آهن آواز الامان برخاست
ز آهن آواز الامان برخاست
ز آهن آواز الامان برخاست
ز آهن آواز الامان برخاست
ز آهن آواز الامان برخاست
تا چو بازم در آهنین خلخال
تا چو بازم در آهنین خلخال
تا چو بازم در آهنین خلخال
تا چو بازم در آهنین خلخال
تا چو بازم در آهنین خلخال
چو جلاجل ز من فغان برخاست
چو جلاجل ز من فغان برخاست
چو جلاجل ز من فغان برخاست
چو جلاجل ز من فغان برخاست
چو جلاجل ز من فغان برخاست
تن چو تار قز و بریشم وار
تن چو تار قز و بریشم وار
تن چو تار قز و بریشم وار
تن چو تار قز و بریشم وار
تن چو تار قز و بریشم وار
ناله زین تار ناتوان برخاست
ناله زین تار ناتوان برخاست
ناله زین تار ناتوان برخاست
ناله زین تار ناتوان برخاست
ناله زین تار ناتوان برخاست
رنگ رویم فتاد بر دیوار
رنگ رویم فتاد بر دیوار
رنگ رویم فتاد بر دیوار
رنگ رویم فتاد بر دیوار
رنگ رویم فتاد بر دیوار
نام کهگل به زعفران برخاست
نام کهگل به زعفران برخاست
نام کهگل به زعفران برخاست
نام کهگل به زعفران برخاست
نام کهگل به زعفران برخاست
خون دل زد به چرخ چندان موج
خون دل زد به چرخ چندان موج
خون دل زد به چرخ چندان موج
خون دل زد به چرخ چندان موج
خون دل زد به چرخ چندان موج
که گل از راه کهکشان برخاست
که گل از راه کهکشان برخاست
که گل از راه کهکشان برخاست
که گل از راه کهکشان برخاست
که گل از راه کهکشان برخاست
بلبلم در مضیق خارستان
بلبلم در مضیق خارستان
بلبلم در مضیق خارستان
بلبلم در مضیق خارستان
بلبلم در مضیق خارستان
که امیدم ز گلستان برخاست
که امیدم ز گلستان برخاست
که امیدم ز گلستان برخاست
که امیدم ز گلستان برخاست
که امیدم ز گلستان برخاست
چند نالم که بلبل انصاف
چند نالم که بلبل انصاف
چند نالم که بلبل انصاف
چند نالم که بلبل انصاف
چند نالم که بلبل انصاف
زین مغیلان باستان برخاست
زین مغیلان باستان برخاست
زین مغیلان باستان برخاست
زین مغیلان باستان برخاست
زین مغیلان باستان برخاست
جگر از بس که هم جگر خورد است
جگر از بس که هم جگر خورد است
جگر از بس که هم جگر خورد است
جگر از بس که هم جگر خورد است
جگر از بس که هم جگر خورد است
معده را ذوق آب و نان برخاست
معده را ذوق آب و نان برخاست
معده را ذوق آب و نان برخاست
معده را ذوق آب و نان برخاست
معده را ذوق آب و نان برخاست
جان شد اینجا چه خاک بیزد تن
جان شد اینجا چه خاک بیزد تن
جان شد اینجا چه خاک بیزد تن
جان شد اینجا چه خاک بیزد تن
جان شد اینجا چه خاک بیزد تن
که دکان دار از دکان برخاست
که دکان دار از دکان برخاست
که دکان دار از دکان برخاست
که دکان دار از دکان برخاست
که دکان دار از دکان برخاست
خاک شد هر چه خاک برد به دوش
خاک شد هر چه خاک برد به دوش
خاک شد هر چه خاک برد به دوش
خاک شد هر چه خاک برد به دوش
خاک شد هر چه خاک برد به دوش
کابخوردش ز خاکدان برخاست
کابخوردش ز خاکدان برخاست
کابخوردش ز خاکدان برخاست
کابخوردش ز خاکدان برخاست
کابخوردش ز خاکدان برخاست
جامهٔ گازر آب سیل ببرد
جامهٔ گازر آب سیل ببرد
جامهٔ گازر آب سیل ببرد
جامهٔ گازر آب سیل ببرد
جامهٔ گازر آب سیل ببرد
شاید ار درزی ار دکان برخاست
شاید ار درزی ار دکان برخاست
شاید ار درزی ار دکان برخاست
شاید ار درزی ار دکان برخاست
شاید ار درزی ار دکان برخاست
چرخ گوئی دکان قصابی است
چرخ گوئی دکان قصابی است
چرخ گوئی دکان قصابی است
چرخ گوئی دکان قصابی است
چرخ گوئی دکان قصابی است
کز سر تیغ خون فشان برخاست
کز سر تیغ خون فشان برخاست
کز سر تیغ خون فشان برخاست
کز سر تیغ خون فشان برخاست
کز سر تیغ خون فشان برخاست
بره زان سو ترازوی زینسو
بره زان سو ترازوی زینسو
بره زان سو ترازوی زینسو
بره زان سو ترازوی زینسو
بره زان سو ترازوی زینسو
چرب و خشکی از این میان برخاست
چرب و خشکی از این میان برخاست
چرب و خشکی از این میان برخاست
چرب و خشکی از این میان برخاست
چرب و خشکی از این میان برخاست
قسم هر ناکسی سبک فربه
قسم هر ناکسی سبک فربه
قسم هر ناکسی سبک فربه
قسم هر ناکسی سبک فربه
قسم هر ناکسی سبک فربه
قسم من لاغر و گران برخاست
قسم من لاغر و گران برخاست
قسم من لاغر و گران برخاست
قسم من لاغر و گران برخاست
قسم من لاغر و گران برخاست
هر سقط گردنی است پهلوسای
هر سقط گردنی است پهلوسای
هر سقط گردنی است پهلوسای
هر سقط گردنی است پهلوسای
هر سقط گردنی است پهلوسای
زان ز دل طمع گرد ران برخاست
زان ز دل طمع گرد ران برخاست
زان ز دل طمع گرد ران برخاست
زان ز دل طمع گرد ران برخاست
زان ز دل طمع گرد ران برخاست
گر برفت آبروی ترس برفت
گر برفت آبروی ترس برفت
گر برفت آبروی ترس برفت
گر برفت آبروی ترس برفت
گر برفت آبروی ترس برفت
گله مرد و غم شبان برخاست
گله مرد و غم شبان برخاست
گله مرد و غم شبان برخاست
گله مرد و غم شبان برخاست
گله مرد و غم شبان برخاست
کاروان منقطع شد از در شهر
کاروان منقطع شد از در شهر
کاروان منقطع شد از در شهر
کاروان منقطع شد از در شهر
کاروان منقطع شد از در شهر
رصد از راه کاروان برخاست
رصد از راه کاروان برخاست
رصد از راه کاروان برخاست
رصد از راه کاروان برخاست
رصد از راه کاروان برخاست
اشتر اندر وحل به برق بسوخت
اشتر اندر وحل به برق بسوخت
اشتر اندر وحل به برق بسوخت
اشتر اندر وحل به برق بسوخت
اشتر اندر وحل به برق بسوخت
باج اشتر ز ترکمان برخاست
باج اشتر ز ترکمان برخاست
باج اشتر ز ترکمان برخاست
باج اشتر ز ترکمان برخاست
باج اشتر ز ترکمان برخاست
نیک عهدی گمان همی بردم
نیک عهدی گمان همی بردم
نیک عهدی گمان همی بردم
نیک عهدی گمان همی بردم
نیک عهدی گمان همی بردم
یار، بد عهد شد گمان برخاست
یار، بد عهد شد گمان برخاست
یار، بد عهد شد گمان برخاست
یار، بد عهد شد گمان برخاست
یار، بد عهد شد گمان برخاست
دل خرد مرا غمان بزرگ
دل خرد مرا غمان بزرگ
دل خرد مرا غمان بزرگ
دل خرد مرا غمان بزرگ
دل خرد مرا غمان بزرگ
از بزرگان خرده دان برخاست
از بزرگان خرده دان برخاست
از بزرگان خرده دان برخاست
از بزرگان خرده دان برخاست
از بزرگان خرده دان برخاست
خواری من ز کینه توزی بخت
خواری من ز کینه توزی بخت
خواری من ز کینه توزی بخت
خواری من ز کینه توزی بخت
خواری من ز کینه توزی بخت
از عزیزان مهربان برخاست
از عزیزان مهربان برخاست
از عزیزان مهربان برخاست
از عزیزان مهربان برخاست
از عزیزان مهربان برخاست
ای برادر بلای یوسف نیز
ای برادر بلای یوسف نیز
ای برادر بلای یوسف نیز
ای برادر بلای یوسف نیز
ای برادر بلای یوسف نیز
از نفاق برادران برخاست
از نفاق برادران برخاست
از نفاق برادران برخاست
از نفاق برادران برخاست
از نفاق برادران برخاست
قوت روزم غمی است سال آورد
قوت روزم غمی است سال آورد
قوت روزم غمی است سال آورد
قوت روزم غمی است سال آورد
قوت روزم غمی است سال آورد
که نخواهد به سالیان برخاست
که نخواهد به سالیان برخاست
که نخواهد به سالیان برخاست
که نخواهد به سالیان برخاست
که نخواهد به سالیان برخاست
اینت کشتی شکاف طوفانی
اینت کشتی شکاف طوفانی
اینت کشتی شکاف طوفانی
اینت کشتی شکاف طوفانی
اینت کشتی شکاف طوفانی
که ازین سبز بادبان برخاست
که ازین سبز بادبان برخاست
که ازین سبز بادبان برخاست
که ازین سبز بادبان برخاست
که ازین سبز بادبان برخاست
قضی الامر کفت طوفان
قضی الامر کفت طوفان
قضی الامر کفت طوفان
قضی الامر کفت طوفان
قضی الامر کفت طوفان
به بقای خدایگان برخاست
به بقای خدایگان برخاست
به بقای خدایگان برخاست
به بقای خدایگان برخاست
به بقای خدایگان برخاست
نیست غم چون به خواستاری من
نیست غم چون به خواستاری من
نیست غم چون به خواستاری من
نیست غم چون به خواستاری من
نیست غم چون به خواستاری من
خسرو صاحب القران برخاست
خسرو صاحب القران برخاست
خسرو صاحب القران برخاست
خسرو صاحب القران برخاست
خسرو صاحب القران برخاست
بعد کشتن قصاص خاقانی
بعد کشتن قصاص خاقانی
بعد کشتن قصاص خاقانی
بعد کشتن قصاص خاقانی
بعد کشتن قصاص خاقانی
از در شاه شه نشان برخاست
از در شاه شه نشان برخاست
از در شاه شه نشان برخاست
از در شاه شه نشان برخاست
از در شاه شه نشان برخاست